مطالب عمومی سری اول

انقلابی که از مسیر ذهن می‌گذرد؛ خود را بکوبید و دوباره از نو بسازید

ما آسمانیم، اتفاق‌ها رعدو برق و برف و باران.

آسمون همیشه هست، همیشه وسیعه، همیشه بزرگه. آب‌وهوا میاد و می‌رود. نمی‌موند. گذراست، تموم می‌شه. مهمه همیشه، حتی در توفان و بوران یادمون باشه که ما آسمانیم و هیچ‌چیز در جهان قدرت نابود کردن ما رو نداره.

آسمونی بودن ما یعنی مشاهده‌گر بودنمون. مشاهده‌گر بودن بالاتر از فکر کردن به خوده. مشاهده گری در واقع چیزی متفاوت از وضعیت عادی مغز و ذهنه.

فرقی نمی‌کنه مدیتیشن، تمرین تمرکز یا خودشناسی می‌کنین، هر راهی که واسه تبدیل شدن به یه مشاهده‌گر طی می‌کنین واسه ایجاد تحولات داخلی و قرار گرفتن در راه درست زندگی بسیار لازمه.

وقتی توانایی مشاهده‌گر بودن رو بدست بیارین، متوجه می‌شید چیجوری به خود فکر می‌کنین و حتی می‌تونید رفتارای خود رو هم زیر ذره‌بین ببرین.

فرد مشاهده‌گر از همه احساسات، فکرا، انگیزه‌ها، هیجانات و رفتارای خود آگاهه. این حالت با کارکرد معمولی مغز به طور کامل فرق داره.

نگاه کردن به خود این‌طور نیس که شما در تراس بشینین و ببینین مثلا برگ‌های درختان چیجوری در برابر باد به زمین می‌ریزن. نگاه کردن به خود بسیار پیچیده و سخته و به تمرین زیاد نیاز داره.

خیلی از احساسات، احساسات و رفتارای آدم به صورت خودکار روی میدن بخاطر این در بیشتر مواقع نمی‌دانیم این اتفاق‌ها چه وقتی صورت می‌گیرند. در بیشتر مواقع آدم بدون توجه به احساس یا فکر، عکس العمل نشون می‌دهد.

وقتی که درگیر عکس العمل و عمل می‌شیم دیگه فرصتی واسه فکر کردن نداریم.

تنها وقتی که بتونین مشاهده‌گر احساسات و رفتارای خود باشین، می‌تونید روی احساسات، احساسات و عکس العمل‌های خود تسلط یافته و اونا رو تحتِ کنترل بگیرین.

به‌طور مثال، اگه در برابر عصبانی شدن قرار دارین (یا هر رفتار تند دیگری)، باید تلاش کنین که حرفی از دهن شما خارج نشه که بعدا پیشمانی به بار بیاره.

از اونجایی که خیلی از غضب‌ها و فوران‌های احساسی بسیار سریع روی میدن، درست در زمان شکل‌گیری عکس العمل عصبی، وقتی که خرد و نیروی عقلانی شما از بین می‌رود، چیجوری می‌تونید پا در میانی کرده و شرایط رو عوض کنین؟

شما فقط بعد از وقع حادثه متوجه می‌شید که چقدر بد و ضعیف اون شرایط رو مدیریت کرده‌اید. بخاطر این، مهم‌ترین موضوع اینجا اینه که تعداد گذرگاه‌های عصبی جدید در مغز رو زیاد کنین تا مسئولیت تحت‌نظر گرفتن سیستم رو بردوش بگیرن.

این موضوع به ذهن و مغز شما کمک می‌کنه تا راهی جدید واسه شکست دادن روش‌های قدیمی پیدا کنه.

گذرگاه‌های عصبی جدید در مغز وقتی بدست می‌آیند که شما چندین هفته واسه ساخت و تکمیل اونا زمان صرف کنین. یعنی واسه پیدا کردن روش‌های جدید، باید تمرین کنین. پس از اینکه روش جدید ساخته و پرورده شد، تازه می‌تونید سیستم فکری و مغزی خود رو تحتِ کنترل داشته باشین، کوچیک‌ترین تلنگرها رو ببینین و تشخیص بدین، وضعیت احساسی خود رو از نگاه شخص سوم ببینین و بشناسین و به افکاری که قبل از فوران و داد و بیداد کردن شکل می‌گیرند سروسامون بدین و براشون الگوی سالم تعریف کنین.

با تمرین خودسازی و شناخت خود می‌تونید توانایی خودمشاهده‌گری رو زیاد کنین

وقتی به یه خودمشاهده‌گر تبدیل می‌شید، یاد می‌گیرید چیجوری علایم اخطار دهنده در درون خود و محیط دور و بر رو تشخیص داده و از بروز رفتارای خشن، هیجانی و پر از عصبانیت که عاقبتای منفی زیادی دارن، دوری کنین.

تا قبل از کشف و شناسایی این سیگنال‌ها، متوجه حضورشون نمی شین.

بیشتر ما پس از وقوع حادثه و با مرور کردن ماجرا تازه متوجه این مشکلات و علایم هشداردهنده می‌شیم.

در هر شرایط و حالت روحی که باشین، وقتی طغیان شکل می‌گیرد، نشونه‌های اون ظاهر می شه و هشدارهای لازم رو میده. اگه مشاهده‌گر باشین، می‌تونید این نشونه‌ها رو دیده و از بروز اتفاقات بد پیشگیری کنین.

به این صورت که با در نظر گرفتن عواقب بد یه حرف یا یه عکس العمل، تلاش می‌کنین رفتار یا احساس خود رو به راهی دیگه هدایت کنین.

وقتی بتونین قدرت منطق خود رو با خودِمشاهده‌گر همگام کنین، شانس بیشتری واسه کنترل فکرا و رفتارای نادرست دارین. خودِمشاهده‌گر به شما اخطار می‌دهد، منطق هم نتیجه رفتارها رو براتون تفسیر می‌کنه و در آخر، با عقل خود تصمیم درست رو گرفته و اجازه می‌بدین خشم، عصبانیت، یا هرگونه رفتارای تکانشی و تند از شما عبور کنن بدون اینکه واکنشی نشون داده باشین.

یعنی تفکرات منفی که براتون شاخ و شونِه می‌کشن رو راحت‌تر رد می‌کنین.

وقتی به یه خودمشاهده‌گر تبدیل می‌شید، یاد می‌گیرید چیجوری علایم اخطار دهنده در درون خود و محیط دور و بر رو تشخیص داده و از بروز رفتارای خشن، هیجانی و پر از عصبانیت که عاقبتای منفی زیادی دارن، دوری کنین.

در این روند سه بخش از مغز درگیر می‌شن، دو بخش از اونا واسه رد و بخش سوم واسه خروج عصبانیت فعالیت می‌کنن.

در اوایل راه شاید دو بخش رد کوچیک باشن و زیر پای عصبانیت له شن. اما با گذشت زمان و تمرین، این الگوها قوی و بزرگ می شن طوری که خیلی راحت، رفتارها و جملات نشون دهنده عصبانیت رو پشت سر گذاشته و بر اون غلبه می کنن.

اگه این تمرین و روند رشد ادامه پیدا کنه، به مرحله‌ای می‌رسید که می‌تونه داخلِ منبعِ عصبانیت و خشم رو ببینین.

با تمرین خودسازی و شناخت خود می‌تونید توانایی خودمشاهده‌گری رو زیاد کنین و به این تصور عینی برسین که فهمیده باشین ریشه و عامل اصلی عکس العمل‌ها و رفتارای شما چیه.

این نوشته را هم از دست ندهید :   با ایوانکا ترامپ دختر دونالد ترامپ بیشتر آشنا شوید؛ گزینه شایسته تر برای بانوی اولی آمریکا

واسه مشاهده‌گر بودن باید یه تماشاگر ممتنع و بی‌هدف باشین.

امتیازات خود مشاهده‌گر بودن چیه؟

وقتی شما به مرحله خودمشاهده‌گر بودن برسین، می‌تونید لحظه‌های حساس زندگی و فکرا خود رو تشخیص داده و قبل از انجام هر کار اشتباهی، اونو رد کنین.

مثلا اگه رفتار شخصی شما رو عصبانی می‌کنه، بدون این دست اون دست کردن با دیدن علایم هشداردهنده، قبل اینکه مغز بخواد عکس العمل تند و تیزی از خود نشون بده(که این کار ا با سرعت بسیار بالا انجام می‌دهد)، اونو رد کنین. یعنی بی‌فرق از اون عبور کنین و بذارین اون تفکر یا رفتار یا عکس العمل بدون اینکه اجازه فوران پیدا کنه، رد شه و بره.

در این لحظه شما تماشاگر عکس العمل دومی هستین، واکنشی که به دنبال رد رفتار خودکار بدن ظاهر می‌شه و اجازه نمی‌دهد رفتارای خودکار از شما سر بزنه.

در اینجور لحظاتیه که آدم رشد می‌کنه و می‌تونه از قالب‌های قدیمی و کهنه ذهن و مغز خود بیرون اومده و الگوها و رفتارای تازه‌ای بسازه. 

خود مشاهده‌گر ما مانند آسمانه و فکرا و احساسات ما مثل آب‌وهواست. آب‌وهوا همیشهً در حال تغییره و حتی اگه خیلی هم بد باشه به آسمون آسیب نمی‌زند. قدرتمندترین رعدوبرق، شدیدترین طوفان و سردترین زمستون‌ها می‌آیند و می‌روند و آسمون بازم پابرجاست. مهم نیس که این تغییرات چه هستن چراکه آسمون همیشه جایی واسه اونا داره به‌علاوه، دیر یا زود شرایط عوض می‌شه و آب‌وهوا تغییر می‌کنه.

واسه مشاهده‌گر بودن باید یه تماشاگر ممتنع و بی‌هدف باشین.

فکر کردن به خود کافی نیس.

وقتی مغز معمولی در مورد ما فکر می‌کنه بیشتر حالت مقایسه‌ای داره.
مغز خودخواه آدم همیشه اونو با بقیه یا با حالت ایده‌آلی که تو ذهن دارین مقایسه می‌کنه.

اینجاس که آزمایش ما براساس نزدیکی یا دوری به استانداردهای ذهنی صورت می‌گیرد. و احتمال اینکه خودمون رو قضاوت کنیم – بدون اینکه از این باخبر باشیم – هم زیاده.

اینجاس که این تفکر در ذهنمون شکل می‌گیرد که بقیه چه فکری در مورد ما دارن یا چه برداشتی از رفتارمون دارن.

این تفکرات خودخواهانهه که به ما می‌گوید به اندازه کافی مدیتیشن نمی‌کنیم یا تمرینات ذهنی خود رو درست انجام نمی‌بدیم. شاید این فکرا مثل مشاهده‌کردن به نظر برسن، اما واقعا این طور نیستن. اینا انتقادهای از پیش تعیین شده هستن. نتیجه اینجور تفکراتی، بدتر شدن اوضاعه.

وقتی مثل نظاره‌گر ممتنع رفتار می‌کنیم، متوجه مسایل متفاوتی میشیم. متوجه می‌شیم این فکرا از وجود و احساساتی که می‌سازند، ریشه می‌گیرند.

در مراحل بالاتر هوشیاری و خودشناختی ممکنه به این نتیجه برسیم که نسخه ایده‌آل‌سازی‌شده پشت‌زمینه ذهن ما به عنوان وسیله‌ای واسه مقایسه استفاده می‌شه.

ممکنه به این نتیجه برسیم که می‌توان وقتی رو تو یه مکان ساکت نشست و مکاشفه کرد و بعد احساسات، فکرا و رفتار ما چگوه به یه ایده عکس العمل نشون می‌دهد.

وقتی خود به عنوان زمینه در نظر گرفته می‌شه، به این معناست که خودمون واقعی افراد برابر با فکرا، احساسات و حس‌های بدنی در نظر گرفته نمی‌شه، بلکه برابر با خود شخص در نظر گرفته می‌شه، شخصی که این تجارب رو داراس و متوجه اوناس اما درگیر اونا نیس

تمرین آگاهی و تمرکز

در آخر هم واسه اینکه بدونین چیجوری می‌توان تمرکز کرد و آگاهی بیشتری بدست آورد پیشنهاد می‌کنیم تو یه مکان آروم بشینین و همزمان با دم و بازدم، به همه اتفاق‌هایی که تو ذهن و مغز و بدن شما روی میدن توجه کنین.

بعد روی مسایلی تمرکز کنین که تلاش دارن حواس شما رو از مشاهده روند تنفس پرت کنن. این بهترین تمرین واسه پیشرفت مهارت مشاهده گر بودنه.

حواستون باشه که ضمیر و باورهای ناخودآگاه شما ممکنه مشکلات زیادی رو سر راه تمرین‌های خودمشاهده‌گر بودن بذارن.

هم اینکه یادتون باشه که تمرینات افراد با هم فرق داره و نمی‌توان واسه همه یه نسخه پیچید. اما موضوع مشترک و مهم اینه که بدونین بدون تمرین و همت نمی‌توان خود رو از اتاق فکر بیرون بکشین و از بالا نظاره‌گر فکرا، احساسات و رفتارای خود باشین.

واسه رسیدن به جایگاه آسمون، باید تلاش و تمرین کنین. این تمرین مثل یادگیری رانندگیه. شما وقتی هنوز بدرستی با قوانین رانندگی آشنا نیستین، در خیابون‌های پهن و خلوت تمرین می‌کنین و بعد کم کم وارد فضاهای پر تردد می‌شید.

زیر نظر گرفتن فکرا و رفتارها هم همین‌طوره. اول از فکرا ساده و کوچیک شروع کنین و پس از اینکه تونستید اونا رو کنترل کنین، بعد سراغ نمونه‌های سخت مثل خشم، عصبانیت یا تفکرات منفی و خطرناک خود برید.

یادتون باشه شما آسمون هستین و فکرا، رفتار و احساسات شما وضعیت آب‌وهوایی هستن. بدترین شرایط آب‌وهوایی هم نمی‌تونه آسمون رو نابود کنه.
پس همیشه باید حواس جمع و امیدوار باشین.